در فضای ملتهب سالهای مشروطه و به ویژه در دوران سلطنت محمدعلی شاه قاجار، از زمانی که وی حاضر به همکاری با جنبش مشروطه بود، تا ماجرای ترور او و به توپ بسته شدن مجلس، عمده رجال سیاسی کشور در دو دستهبندی کاملاً متضاد صفآرایی کرده بودند. دسته نخست را مشروطهخواهانی تشکیل میدادند که وفاداری به آرمانهای آزادیخواهانه جنبش، گاه آنان را از مسیر اعتدال خارج میساخت و دسته دیگر محافظهکارانی که اگر نگوئیم یکسره با مشروطیت دشمنی داشتند، دستکم با سوءظن فراوان به آثار و تبعات تجدد و دگرگونیهای برآمده از نظام مشروطه مینگریستند.
واکاوی تاریخ مشروطه نشان میدهد، بودند چهرههایی که جانب اعتدال را گرفته و ضمن آنکه بر لزوم پیشبرد دستاوردهای مشروطه آگاهی داشته باشند، با رادیکالیزه شدن فضای سیاسی کشور در آن دوران پر هرج و مرج نیز مخالفت کنند. ثقهالاسلام تبریزی، آنچنان که از «رساله لالان» (اثری که بیانگر مبانی اندیشه سیاسی اوست) برمیآید، از جمله مشروطهخواهان اعتدالگرایی بود که در این دوره سرنوشتساز، میانهروی پیشه کرد. او نه مانند حیدرخان عمو اوغلی، راهبرد جنبش مشروطه را در ترور مخالفان سیاسی میپنداشت۱ و نه همچون محمدرضا مساوات، ناسزاگویی و اتهامات ناموسی به امالخاقان، مادر محمدعلی شاه را روش مشروعی برای دفع مخالفان مشروطه میشمرد.۲ ، ۳
در مقایسه با سوی دیگر این طیف و به گواهی همین رساله سیاسی است که میتوان گفت ثقهالاسلام، همزمان منتقد و تقبیحکننده قشریونی هم بود که رویکرد وطنخواهانه جنبش مشروطه را مغایر با اسلامخواهی میپنداشتند. وی در فصل اولی که در رساله لالان میگشاید، در راستای کوشش برای آشتی میان مبانی شریعت و ملیت، مینویسد: «ملت چه میخواهد؟ ملت دو چیز میخواهد: یکی حفظ سلطنت و شوکت اسلام و مذهب جعفری و دیگری بقای ملک ایران برای ایرانیان، یعنی سلطنت ایران دو جنبه دارد: یکی جنبه سلطنت اسلامیت و مذهب و دیگری جنبه تاجداری ملک کیان. اولی به لحاظ روحانیت و داخل معنویات است. دویمی به ملاحظه جسمانیت و داخل مادیات و فعلا این هر دو در یک هیکل جمع است که آن را سلطنت ایران و اسلام مینامند».۴ آنگاه پس از آنکه در ضرورت حفظ وحدت جهان اسلام شرح میدهد، مینویسد: «در امر دویم - که سلطنت خاک ایران و تاجداری مملکت کیان است - تمامی ایرانی نژاد، هر جا باشد و هر مذهب داشته باشد، به حکم این که فرزند این مادر است، سعیش در حراست وطن و استقلال عزت و ثروت وطن است، و همیشه در صدد این است که بیرق پادشاه مملکتش بالای همه بیرقها و حکمش ما فوق حکمها باشد و رعیت خود را چنان نگهداری کند که محسود دیگران باشد و درخت همایون سلطنت چنان تناور و بارور گردد که همه مظلومین و ملهوفین و دلسوختگان از اقطار عالم پناه به درگاهش آورند، و هر کسی که تاریخ خوانده میداند که ایرانی، وقتی ضعیف شده تمکین از دیگری کرده یا هر وقت که قوت گرفته، بیگانه را دور کرده است [و] جز به سلطنت ایران نژادان تن در نداده است»۵ با این وجود ثقهالاسلام سلطنت استبدادی را نیز مکرراً نفی میکند و معتقد است: «تجربیات بر ما ثابت کرده که مادام که رشته امورات در دست یک نفر است و آن یک نفر فعال مایشاء است و سلطنت را برای وجود خود می خواهد، نه وجود خود را برای سلطنت - چنان چه حکیم سعدی گوید: (گوسفند از برای چوپان نیست - بلکه چوپان برای خدمت او است) - جز خرابی مملکت و پریشانی ملت را چشم داشتن، تخم بیهوده در شورهزار کاشتن است»۶
آنچه در ادامه میخوانید متن تلگرافهای رد و بدل شده بین ثقهالاسلام و محمدعلی شاه قاجار در دوران استبداد صغیر است که چهرهای از یک مشروطهخواه معتدل را به تصویر میکشد. در این تلگرافها، ثقهالاسلام آنجا که میگوید: «شهریارا وظیفه پدری اعراض از اولاد خود نیست»، گرچه همچنان حق سلطنت محمدعلی شاه را به رسمیت میشناسد، ولی در عین حال «از گوشه انزوا با دل پرخون» به شاه خیرهسر توصیه میکند که: «امروز چاره استخلاص مملکت در ادای مشروطیت و تاسیس دارالشورا و حکم بر انتخابات در کلیه مملکت است و الا مملکت آخرین نفس خود را در آغوش اولاد خود خواهید کشید».
کافیست متن این تلگرافها را با مواضع تند روزنامههایی که از هرگونه فحاشی به محمدعلی شاه ابایی نداشتند مقایسه کنیم. یا آن را در کنار نامه سرگشادهای که از حیدرخان عمواوغلی خطاب به شاه مستبد قاجار در دسترس است قرار دهیم. آنجا که عمواوغلی، محمدعلی شاه را با عبارات تحقیرآمیزی چون «همجنس باز» و «مفتخور پست کثیف، رشوه خوار، آلوده و خائن به ملت و کشور» مورد خطاب قرار میدهد،۷ زبان ثقهالاسلام در این تلگرافها همچنان مشفقانه و البته متمدنانه است.
در عالم سیاست، حتی در روزگار ما، هستند همچنان طرفداران ایدئولوژیهای انقلابی، که روش و منش معتدل و موقر ثقهالاسلام را با برچسب «مماشات» و «سازشکاری» طبقهبندی میکنند. اما حداقل، درباره میرزا علیآقا ثقهالاسلام تبریزی، وقتی میدانیم او همان کسی است که میگفت «من راضی هستم که مرا در سیبریا به شکستن سنگ چخماق وادار نمایند اما بیرق روس در این مملکت نباشد»۸ و به خاطر ایستادن در برابر حرف ناحق بیگانه، عاقبت بر سر دار شد،۹ چنین قضاوتی نمیتواند مقرون به حقیقت باشد.
تلگراف اول ثقهالاسلام به محمدعلی شاه و درخواست تاسیس مجلس شورای ملی
[نشان شیر و خورشید]
اداره تلگرافی دولت علیه ایران
از تبریز به طهران
توسط جناب حشمت الدوله به عرض واقفان سده سینه ملوکانه شیدالله ارکانه میرساند وظیفه اسلام پرستی و دولت خواهی و حفظ استقلال دولت و ملت مجبور میکند که آنچه به عقل قاصر میرسد معروض دارد. در این مقدمات وخیمه چیزی که همیشه موجب وحشت آقایان از روش کار است، همان صورت نفوذ و تسلط اجانب بوده و هست. اگر فعلاً ظاهراً سکوت دارند، باور نمیتوان کرد که بر ضد منافع عامه و خواصه خود سکوت نماید و بدیهی است که این سکوت را آخری بسیار وخیمه خواهد بود. اعلیحضرت شهریارا وظیفه پدری اعراض از اولاد خود نیست. در حدیث میفرمایند «ان فوق منک ولوکان اجره» و گفتهاند ناز فرزندان بر پدر باشد، پادشاه و رعیت در این ملک مشترک المنفعه [هستند]. سلطنت ذخیره است، هیئت ذخیره در غیرت هیچ مسلم نمیگنجد که حقوق هر دو ضایع شود[و] دیوان از خرابی مملکت استفاده نماید و رعایت این دقیقه بر سلطان واجبتر است تا رعیت، زیرا که اگر روح را عارضی روی دهد صدمه عضو رئیس هزاران مقابل سایر اعضا خواهد بود. حفظ مذهب اسلام و آیین اثنیعشری و مرحمت استقلال مملکت در دست اولین وظیفه اهم ملوکانه است. به شرع طاهره قسم که تمام همت هوشیاران مصروف بر علاج دوای سلطنت اسلام در ایران است. امروز چاره استخلاص مملکت در ادای مشروطیت و تاسیس دارالشورا و حکم بر انتخابات در کلیه مملکت است و الا مملکت آخرین نفس خود را در آغوش اولاد خود خواهید کشید. شاهنشاها هیئت ملیت بسته به یک عزم ملوکانه است. از عزم شاهانه استرحام میرود که سیصد میلیون مسلم و بیست میلیون ایرانی را غرق نعمت و رهین منت فرمایید و این طوفان و چالوک را که ملت بر خود همواره نکرده با حسن سیاست ملوکانه در حفظ اسلام و استقلال وطن صرف فرمایند. بسیار حیف است که این شمشیرها از میان کشیده و این خون ها پامال و ناموسها بر باد رفته، که قوه مادیه و معنویه مملکت است در مدافعات داخله صرف و جوی خونی که بایستی در آبادی مملکت جاری شود بر خرابی آن جریان و شمشیری که باید بروی اغیار کشیده شود در فرق اجانب بشکند. شاهنشاها استدعا میرود امر ملوکانه بر تاسیس دارالشورا شرف صدور یابد که این تنفر و توحش که در تمام اعضای خانواده جلیله اسلامیت ایرانیت ساری شده مبدل بر اتحاد و اتفاق شده تمام مشکلات به اتفاق عقلا و رجال دولت و ملت فیصل یابد. ملت مطیع در سایه آفتاب معدلت تاج کیانی و تخت خسروانی را با قوت اسلامیت با جان خود فدا میکند. خدا را آذربایجانی که همیشه با خطاب پیراهن تن سرافراز بودند چرا باید تار و پودش از همچنان بگسلد که محتاج به سوزن عیسی و رشته مریم شود و در آخر استدعا میکند امر شاهانه در مرخصی دو نفر از هیئت اسلامی که در مراغه محبوس هستند شرفصدور یابد که مرخصی آنها احترامی است که در حق حضرات حج الاسلام فرمودهاند. خاک ایران از خون ادنی وطن سیر شد، حالا موقع باران رحمت است. آنچه تکلیف دعاگو است از گوشه انزوا با دل پرخون معروض داشته، انتظار طلوع صبح سعادت و انکشاف این ظلمات از شرق آفتاب سلطنت میرود. دعاگو علی ابن موسی [ثقهالاسلام]
[مهر] عباس بن حسین
به تاریخ ۱۲ شهر ربیع الاول سنه ۱۳۲۷
جوابیه محمدعلی شاه به ثقهالاسلام
[نشان شیر و خورشید]
اداره تلگرافی دولت علیه ایران
از طهران به تبریز
جواب جناب مستطاب شریعت مدار ثقهالاسلام سلمهاله؛ تلگراف مفصل آن جناب توسط حشمت الدوله به نظر رسید. اطلاع بر سلامت حال آن جناب مایه خوشبختی گردید؛ زیرا که همیشه دارای عقل سلیم و به تاسی [از] شیوه آبا و اجداد، خیرخواه و سالک طریقت مسالمت بودهاید و یقین داریم الان هم تصدیق دارید که اردوی دولتی همواره از خود دفاع کرده و هرگز به مقاتله و مجادله مبادرت و پیش دستی ننموده [است]. کراراً در ضمن احکام کتبی و تلگرافی ما خودمان و جناب اشرف صدراعظم به شاهزاده عینالدوله تاکید کردهایم حتی المقدور نگذارند در[این] میان به فقرا و ضعفا و اشخاص بی غرض صدمه برسد که بلکه به طوری این غائله خانمان سوز رفع و ریشه فساد به توسط عقلای شهر و علمای بلد مقطوع گردد و زیاد بر این ها دولت و ملت از جهالت و غرور معدوی اراذل دچار خفت و خسارت نشود. به جهت آنکه صدمه و ضرر جانی و مالی احدی الطرفین هر دو مستقیماً به شخص سلطنت راجع است و خدا گواه است ما نهایت تاسف و ملالت را داریم که این اوضاع ناگوار پیش آمده و طوری کار سخت شده که محال است بتواند دولت خود را مقهور معدودی اشرار نماید که علی الظاهر با انتشار اباطیل و جعلیات خود را محق قلمداده، در باطن از هیچ گونه قتل و غارت و نهیب اموال و سفک دماء بی گناهان و مظلومان مضایقه ندارند و ابلهانه تصور میکنند اگر تمام این اردو متفرق و کلیه این استعداد یک مرتبه معدوم بشود دولت زبون و یا از تأدیب آنها صرف نظر یا اظهار ضعف خواهد کرد و حال آنکه علی الاتصال قشون و استعداد روانه خواهد شد و همانطوری که در زمستان به آن سردی در زیر چادر ایستادگی کردند حالا به طریق اولی پای ثبات خواهند فشرد و مطلقاً امکان ندارد اختیارات بدست مشتی رجاله و اشرار واگذار شود، چنان که در تمام عالم معمول است مادام که این حالت طغیان و انقلاب آنها ساکت نشده حکومت نظامی حتمی دایر و برقرار خواهد بود و اینکه نوشتهاید چطور شده ما آذربایجانی را که پیراهن تن سلاطین قاجار بودند حالا راضی شدهایم تار و پودش از هم گسیخته شود، هرگز مطلب این طورها نیست. الان هم اهالی آذربایجان در تاج سلطنت هستند و همه جا با نهایت صداقت در غالب ولایات ایران و خود تبریز مشغول جان نثاری و فداکاری هستند و ذره از حالت فرمان برداری خود نگاستهاند و ما آنها را هرگز از خود جدا نمیدانیم و آنها هم با عشق قلبی در راه خدمتگذاری ساعی و جاهدند. فقط این حرکت وحشیانه منحصر به معدودی از اراذل و اوباش شهر تبریز است که خود را آلت اجرای خیالات مغرضین دانسته، اسباب این همه قتل و غارت شده و میشوند و یقین بدانید تا این شیوه خودسری را به کنار نگذاشتهاند روز به روز زیاده بر ماسبق دچار مشکلات خواهند بود و خانه خود را به دست خود خراب خواهند کرد و بالعکس اگر از کرده خود پشیمان و از در ندامت پیش آمده اظهار اطاعت و انقیاد کرده و نصایح علما و عقلای قوم را شنیدند، مسلم است ما هم به تاسی [از] نیاکان تاجدار اهالی شهر تبریز را پیراهن تن سلطنت خواهیم دانست و خسارات وارده بر آنها را به مرور انشاءالله جبران نموده مطابق فرموده پیشوایان دین مبین و ائمه اطهار از روی کتاب خداوند متعال و موافق قانون شریعت عزای حضرت خیرالانام برای نشر عدالت و جهت آسایش عامه اهالی ایران قوانین محکمه مستحکمه وضع و جبران کسور خواهیم فرمود که عالی و دانی ساکن این مملکت با اعلی درجه مقصود باطنی خود نیل و از هر جهت راحت و آسوده باشد. محمدعلی شاه قاجار.
[مهر] عباس بن حسین
به تاریخ ۱۲ شهر ربیع الاول سنه ۱۳۲۷
تلگراف دوم ثقهالاسلام به محمد علی شاه
[نشان شیر و خورشید]
اداره تلگرافی دولت علیه ایران
از تبریز به طهران
توسط جناب حشمت الدوله عرض مقدس ملوکانه خلداله ملکه میرساند، دستخط ملوکانه زیارت و موجب تشکرات صمیمانه گردید. باز تکلیف است عرض نماید ذمت ولی نعمت ملوکانه ضامن خیالات مذهبند. سلطنت و ملت و مملکت و نجات این همه موقوف به یک نزهت شاهانه است. معلوم میشود حقیقت امر را در نظر مقدس شاهانه مکتوم داشتهاند. به عقیده قاصر دعاگو، اگر به چندنفر از رجال دولتخواه از اخص شجره سلطنت که واسطه عقد مملکت هستند امر و مقرر شود با جمعی از اهالی تبریز تبدل افکار نموده خلاصه را به عرض مقدس برسانند. امیدوارم انشاءالله این کشتی طوفان را به ساحل نجات بگذارد دعاگو علی ابن موسی [ثقهالاسلام].
[مهر] عباس بن حسین
به تاریخ ۱۲ شهر ربیع الاول سنه ۱۳۲۷
پینوشتها:
۱- تاریخ مشروطه ایران، ج ۲ ص ۴۴۸.
۲- همان، ص ۵۷۲.
۳- ایران در دوره سلطنت قاجار، ص ۴۷۸.
۴- رساله لالان، فصلنامه آموزه، شماره ۳، ص ۳۹۹.
۵- همان، ص ۴۴۸.
۶- همان، ص ۴۰۱.
۷- اسناد و خاطرههای حیدرخان عمواوغلی، ج ۲ ص ۱۹.
۸- از مشروطهخواه تا مشروطهچی: سیری در اندیشه سیاسی ثقهالاسلام تبریزی، مجله اطلاعات سیاسی – اقتصادی، شماره ۲۲۷ تا ۲۳۰، ص ۱۷۵.
۹- رهبران مشروطه، ج ۲ ص ۳۰۹.
کتابشناسی:
← برای نگارش از فارسی معیار استفاده کنید، به کارگیری زبان محاورهای در نوشتار علاوه بر کاستن ارزش ادبی و تاثیر کلام شما، موجب آشفتگی نثر فارسی میگردد.
← نشانی ایمیل شما در سایت منتشر نمیشود و تنها راه ارتباطی نویسنده با شماست.